🖤مافیای من🖤

اومدم پایین. آجوما ها مشغول کار کردن بودن
؛ پسرم....
☆عااا... صبخیر هیسو3>
؛ صبخیررررر... اسم اون دختره...
☆اسمش کیم ا/ته ۲۶ سالشه و هیچ سابقه ای نداشته
؛ عاها که اینطور...
☆اونا درمورش چیزی نمیدونن؟
؛ نه چیزی بهشون نگفتم
☆تو دلش: خوبه، امشب میفهمن که تازه کاره

هیسو تو دلش: چه ذوقی تو چشاشع:>
بله، فهمیده بودم که جیمین عاشق شده.

☆صبحونه آمادس؟
؛ عاره برو که هنوز پسرا غذارو به خاطر تو شروع نکردن.
☆خب من برم

(رفت)
☆صبخیر
همه اعضا: صبخیررررررررررررر
آجوماها تعظیم کردن.



-----------------
فقط به خاطر یه نفر همین یه ذره رو هم گذاشتم
بشه ۱۰ تا لایک پارت بعدیو میزارم.
اعصابم خورده.
دیدگاه ها (۱۳)

🖤مافیای من🖤

بخونید

فقط به خاطر یه نفر پارت ۶ رو میزارم...

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط